معنی پیش انگتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیش انگتن
جلوانداختن، پیش انداختن
ادامه...
جلوانداختن، پیش انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پش انگتن
به جلو انداختن، کسی را پیشاپیش روانه ساختن
ادامه...
به جلو انداختن، کسی را پیشاپیش روانه ساختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش انگن
سکوی جلوی خانه
ادامه...
سکوی جلوی خانه
فرهنگ گویش مازندرانی
پوس انگتن
پوست انداختن مار، پوست انداختن
ادامه...
پوست انداختن مار، پوست انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
جیر انگتن
پایین انداختن
ادامه...
پایین انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پس انگتن
پچه پس انداختن و زاییدن، چیزی را پس از خود به یادگار گذاشتن
ادامه...
پچه پس انداختن و زاییدن، چیزی را پس از خود به یادگار گذاشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
ری انگتن
راهی کردن
ادامه...
راهی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پش انگن
جلوبینداز، پیشاپیش روانه کن
ادامه...
جلوبینداز، پیشاپیش روانه کن
فرهنگ گویش مازندرانی